کد مطلب:41786 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143
یزید بن حارث یشكری از بیعت با آنان امتناع كرد و به طلحه و زبیر گفت: از خدا بترسید، پیشینیان شما نخست ما را به بهشت كشاندند، مبادا شما در پایان كار ما را به دوزخ بكشانید. از ما نخواهید كه مدعی را تصدیق كنیم و علیه غایب حكم كنیم. دست راست من به بیعت با علی بن ابی طالب مشغول است و دست چپم آزاد است اگر می خواهید آن را برگیرید. پس گلوی او را چندان فشردند تا از پای درآمد خدایش بیامرزد. عبدالله تمیمی بر پا خاست و با آنها محاجه كرد و گفت: ای طلحه! آیا این نامه را می شناسی؟ گفت: آری نامه من است كه از مدینه برای تو نوشتم. [صفحه 344] پرسید: به یاد داری كه در آن چه نوشته ای؟ گفت: برایم بخوان! نامه را خواند. در آن نامه به عثمان ناسزا گفته بو و از وی برای كشتن عثمان دعوت كرده بود! (آنها در برابر تمیمی پاسخی نداشتند جز آنكه) او را از شهر تبعید كردند.عثمان بن حنیق انصاری عامل مرا به نیرنگ گرفتند و مثله كردند و موی سر و روی او را كندند. گروهی از شیعیان مرا با حیله كشتند و شماری را با قتل صبر (زجر) از پای در آوردند و دسته ای هم شمشیر كشیدند و در برابر آنان پایداری كردند و جنگیدند تا شرف دیدار خدای متعال را دریافتند و شهید شدند.... قال علی (ع):... فنا جزهم حكیم بن جبله فقتلوه فی سبعین دجلا من عباد اهل البصره و مخبتیهم یسمون المثفنین. كان راح اكفهم ثفنات الابل. و ابی ان بیایعهم یزید بن الحارث الیشكری فقال: اتقیا الله ان اولكم قدنا الی الجنه فلایقودنا اخركم الی النار فلاتكلفونا ان نصدق المدعی و نقضی علی العائب، اما یمینی فشغلها علی بن ابی طالب ببیعتی ایاه و هذه شمالی فازغه فخداها ان شئتما. فخنق حتی مات رحمه الله. و قام عبدالله بن حكیم التمیمی فقال: یا طلحه! من یعرف هذا الكتاب؟ قال نعم هذا كتابی الیك. قال: هل تدری ما فیه؟ قال: اقراه علی. فاذا فیه عیب عثمان و دعاوه الی قتله!!. فسیروه من البصره. و اخذوا عاملی عثمان بن حنیف الانصاری غدرا فمثلوا به كل المثله و نتفوا كل شعره فی راسه و وجهه. و قتلوا شیعتی طائفه صبرا و طائفه غدرا و طائفه عضوا باسیافهم حتی لقوالله....[1] . [صفحه 345]
شورشیان به بصره در آمدند. بصریان در بیعت و طاعت من یكدل بودند. در آن شهر كه شیعیان من بودند ابتدا خزانه داران بیت المال را كشتند، و سپس مردم را علیه من و شكستن عهد و پیمانی كه از من بر عهده داشتند فرا خواندند، هر كس می پذیرفت در امان بود و هر كس مخالفت می كرد كشته می شد.حكیم بن جبله به همراهی هفتاد تن از اهل بصره و خداپرستان آن مرز و بوم به مقابله با آنان پرداختند؛ كسانی كه پیشانی و كف دست ایشان (از كثرت سجود) چون پای شتر پینه بسته بود و به مثفّین نامیده می شدند، آشوبگران، همه آنان را (بی رحمانه) كشتند.
صفحه 344، 345.